توضیحات
همانطور که دانش ما افزایش یافت، بیشتر و بیشتر متوجه شدیم که بخشی کوچکی از کیهان هستیم. فکر میکردیم که در مرکز کیهان هستیم که البته اینطور نبود. فکر میکردیم که گونهای جدا از حیوانات و گیاهان هستیم اما متوجه شدیم که از اجدادی مشابه سایر موجودات زندهی اطرافمان هستیم. ما پدربزرگها و مادربزرگهای مشترکی با پروانهها و گُل سپیدگوهرِ آلپ داریم. ما مثل تکفرزندی هستیم که بزرگ میشود و میآموزد که بهرغم عقیدهی دوران کودکیاش دنیا دور او نمیچرخد و باید بپذیرد که یکی چون دیگران است. و برخلاف نظر شلینگ فیلسوف بزرگ ایدهآلیست آلمانی ما نمایانگر قلهی طبیعت نیستیم و اگر خاص هستیم صرفاً به همان دلیلی است که هر کس برای خودش و هر مادری برای فرزندش خاص است و نه برای بقیهی طبیعت. ما در این اقیانوس عظیمِ کهکشانها و ستارگان گوشهی کوچک و گمشدهای بیش نیستم.